آثار حيات طيبه بي شمار است، زيرا وجود و هستي انسان در سرور و مستي قرب و لقاي ذات اقدس احديت مي سوزد و از « شراب طهور» شهود جمال ساقي سرمدي مي نوشد و فاني مي شود و آينه دل مومن همه اوصاف الهي را در خود منجلي و متجلي مي سازد.
شهود و لقاي الاهي برترين ثمره ي حيات طيبه است که اولياي خدا در عالم عندالله از آن برخوردارند « فَمن کانَ يرجوا لقاءَ ربَّه فَليعمل عملاَ صالحاً و لا يشرک بِعبادةِ ربَّه احداً » پس کسي که مشتاق و اميدوار ديدن پروردگار است ، بايد عمل شايسته انجام داده و در بندگي پروردگار شرک نورزد. ( کهف / 110 ) در اين آيه شريف ديدار و شهود خداوند در گرو عمل صالح و نفي شرک يعني ايمان معرفي شده و حيات طيبه نيز در گرو اين دو است ( نحل / 97)
بنابراين حيات طيبه و لقاي خداوند هر دو با ايمان و عمل صالح به دست آمده و ملازم هستند و چون حيات منشا و سبب حسّ وحرکت در موجود زنده است حيات طيبه نيز سبب شهود حق تعالي و سير در تجليا انوار و اسماء اوست . قلب گشوده و گسترده و روح بلند اهل حيات طيبه که به باطن عالم راه يافته اند ، در برابر انوار الهي گشوده وهمچون سنگ سخت و بسته و بي جان نيست ، که خداوند به پيامبر فرمود « فَإنّکَ لا تُسمعُ الموتي» تو نمي تواني به مرده چيزي بشناني ( روم / 25) ، بلکه حقيقتاً از دل برخورداربوده ، حق شنو و انذار پذير اند « لِينذز مَن کانَ حَياً » تا هشدار پذيرد کسي که زنده است ( يس/ 70) بنابراين مراتب پايين تر شهود حق جذبه اي پديد مي آورد که مومنان را زنده کرده و به شهود هر چه کامل تر او مي رساند اولياي خدا با همين دل صاف و گشوده به باطن عالم و حيات طيبه رسيده و اسرار پنهان را مي بينند و مي شنوند :
« لِمَن کانَ لَهُ قَلب اَو اَلقي السَمع وَ هُوَ شَهيدٌ» درک حقايق براي کسي است که قلب دارد و گوش شنوا به او داده شده و او بيناست. (ق / 37)
گرچه ظواهر اعمال و حرکات و سکنات آنها شبيه ديگران است اما شعور و اراده اي فوق ديگران دارند و د رآنان سرچشمه ديگري براي اين اراده و شعور هست که همان حيات پاک انساني است . چنين افرادي علاوه برحيات نباتي و حيواني ، حيات ديگري دارند که مردم کافر فاقد آن هستند و آن حيات پاک انساني است .
از ديگر آثار حيات طيبه شادي و آرامش دروني است که قرآن کريم در توصيف اولياي خدا و اهل حيات طيبه فرمود:
« اَلا اَِّن اَولياء اللهِ لا خوف ٌعليهم وَ لا هُم يحزَنون والذين آمنوا و کانوا يتّقون»
آگاه باشيد که اولياي خدا از هر بيم و اندوهي سلامت و آسوده اند . کساني که ايمان آورده و پرهيزکار بودند ( يونس / 62 ، 63) در آيه ديگر مي فرمايد: « من آمَنَ باللهِ و اليوم الاخرِ و عَمِلَ صالحاً فَلا خوفٌ عليهم و لا هم يحزَنون » کسي که به خدا و روز قيامت ايمان آورد و کارهاي شايسته انجام دهد، هيچ هراس و اندوهي ندارد . ( مائده / 69)
ترس از چيزي است که ممکن است پيش بيايد و سعادت و خوشي را تباه سازد . همچنين غم و اندوه از حادثه اي است که پيش آمده و سعادت و سرور انسان را از بين برده است ... پس ترس زماني کاملا برطرف مي شود که آن چه داريم در معرض نابودي قرار نگيرد و حزن و اندوه هنگامي مطلقا رفع مي شود که انسان از همه نعمت ها و کاميابي کامل برخوردار بوده و خلل و خدشه اي بر آن وارد نشود و اين خلود سعادت براي انسان و خلود و جاودانگي انسان در سعادت است .
وقتي قلب انسان از قيد و بندهاي غير حق آزاد گردد و با نور و معرفت حق لبريز شود به نزد پروردگار کريم بار يافته و در عالم « عنديت » به فوز و فلاح زندگي برتر و پايدارتر رسيده است .
علامه طباطبايي نوشته اند :
« خداي سبحان در کلام مجيد خود به انسان هاي الهي حيات جاويدي نسبت داده که با مردن سپري نمي شود و پس ازمرگ در تحت ولايت خدا محفوظ است در آن زندگي سختي و فرسودگي نيست، ذلت و شقاوت وجود ندارد و صاحبان آن زندگي غرق در محبت پروردگار و خرسند از تقرب درگاه او هستند و جز با سعادت روبه رو نمي شوند و در امنيت و سلامت و نشاط و لذتي به سر مي برند که با هيچ ترس و خطر و نابودي آميخته نيست . چيزهايي را مي بينند و مي شنوند که ديگران از آن محرومند و عقل و اراده شان به جايي رسيده که ديگران دست از آن کوتاه داشته اند » .
بدين ترتيب از جمله آثار حيات طيبه ، افزون بر شادي و آرامش ، شعور و بينش برتري است که باطن عالم و ملکوت زمين و آسمان ها را براي مومنان بلند مرتبه آشکار و ظاهر ساخته است . اين توان و بصيرت شهودي از نور خداست که بر قلب آنان تابيده شده و آن را عميق و وسيع نموده ، در نتيجه از ظلمت ظاهر به نور باطن رسيده و حياتي ديگر يافته اند .
« يا ايها الذَّين آمَنوا اَتقوا الله وَ آمنوا بِرَسوله يؤتکم کِفلَين مِن رَحمتَه وَ يجعَل لَکم نوراً تَمشون بِه »
اي کساني که ايمان آورده ايد ، تقوا پيشه کنيد و به پيامبر ايمان آوريد تا دو بهره از رحمت را دريابيد و براي شما نوري قرار دهد که با آن راه برويد .
در اين آيه اسرا بسياري نهفته است ، زيرا به مومنان مي فرمايد که ايمان بياوريد و معلوم است که در اين جا منظور مراتب برتر ايمان است . چون در غير اين صورت امر به ايمان آوردن مجدد ، تحصيل حاصل و بيهوده خواهد بود و خداوندگار حکيم ، امر بيهوده صادر نمي فرمايند . با اين حال شرط رسيدن و راه وصول به مراتب بالاتر ايمان، تقوا و عمل صالح است . سپس فرمود اگر پا به راه ايمان و تقوا نهيد دو بهره به شما داده مي شود . اين دو بهره که از رحمت خداست شايد يکي شهود اوليه و جذبه آور است که ثمره ايمان بوده و ديگري شهادت که ثمره مجاهده با نفس و تقواست . و اين دو مقدمه ي نوري است که خدا براي مومنان قرار مي دهد که همان حيات طيبه است و اين که فرمود تا با اين نور راه برويد. راه رفتن را به عنوان نماد همه حرکات و زندگي آورد ، يعني کساني که از نور حيات طيبه برخوردارند همه حرکات و زندگي عادي شان از عمق ويژه اي برخوردار است ، در حالي که زندگي عادي دارند . از نور و حيات مخصوصي بهرمند هستند و با آن نور راه مي روند و هر کاري را انجام مي دهند ، پيش از هر چيز خدا را مي بينند و غير از رضاي او ، انگيزه و انديشه اي ندارد.